اگر ایشان از اول گفته بود که فوق دیپلم دارد مشکلی نبود. شاید در آن زمان مجلس به دلیل آنکه مثلاً ایشان مدیر خوبی است با مدرک فوق دیپلم هم به آقای کردان رأی اعتماد میداد اما اینکه به دروغ بگوید مدرک دکترا دارم کار غلطی است. طبق قانون از لحاظ حقوقی داشتن مدرک جعلی به مفهوم آن نیست که دارنده جاعل است.
برادرم! من می ترسم!
مردی آشفته را در فیلم می بینم که یقهاش را صاف میکند. و بعد، پسری که می گوید: «فرشها را ببین!» ولی فرشی نمی بینم! پسرکی می گوید: «چه کیفی می دهد؟!» و مرد پاسخ می دهد: «خجالت بکش آقا!»
فردی قرار است با دختری در اتاق کارش رابطه جنسی برقرار کند بر روی فرشی که نمی بینی! و من از خود می پرسم که مگر مرد جای دیگری ندارد؟ و مگر عقلش نمی رسد که درب اتاقش را قفل کند؟!
وقتی می فهمم که همین مرد چند روز و فقط چند روز قبل، انجمن اسلامی آنجا را منحل کرده است و دانشجویانی که به درون اتاق ریختهاند، دانشجویان فعال همان تشکل هستند، باز هم بادقت بیشتر فیلم را می بینم!
فیلمی می بینی که نه در شکستنی وجود دارد، نه ورودی معقول به اتاق!
با خود می گویم اگر در قفل نبوده است چرا فیلم از ابتدا نشان نمی دهد که مرد در کنار دختر بوده است و اگر قفل بوده چگونه وارد شدند؟!
برادرم! من می ترسم!
من از ریختن آبروی آدمها می ترسم. باور کن من ابائی ندارم که علیه معاون دانشجویی دانشگاه زنجان بنویسم. اگر نمی نویسم برای این است که با دیدن فیلمی که تو را اینگونه عصبانی می کند نمی توانم نتیجه بگیرم که آن فرد زناکار است.
باور کن این سطور را نه از سر تعصب که بر سر اعتقام می نویسم. من نمی دانم که این توطئه ای برای تصفیه حساب از عمل چند روز پیش این فرد بوده یا واقعا آن مرد آنگونه که تو می گویی زناکار است. برای من فقط این مسئله مبهم است که چگونه برخلاف ادعای دانشجویانی که می گویند درب را شکستیم خبری از در شکستن در فیلم نیست. فیلمی که تو اعتقاد داری فیلم تجاوز معاون دانشجویی دانشگاه زنجان است.
برادرم! من می ترسم!
از بردن آبروی فردی که نمی دانم حقیقتا گنه کار است یا نه.
این بازی خطرناک است!
اگر تمام مدرکی که علیه این فرد دارند همین فیلم است باید بگویم خطرناک است! به خدا خطرناک است! از فردا هر کس می تواند دفتر هر کسی که خواست برود، روسریش را درآورد و بگوید به دادم برسید که به من تجاوز شد و بعد به اتاقی که درش باز است بریزند و فیلمی از وسط ماجرا پخش کنند و …
به خدا قسم، این «بازی» که بچه های تحکیم درآورده اند خطرناک است. خیلی خطرناک تر از فحش دادن به مصباح و یا تحریف سخنان اوست. خیلی خطرناکتر از تهمت هایی است که هر روزه جریانهای سیاسی به هم می زنند! خیلی خطرناکتر از همه تحریفهایی است که علیه خاتمی و بقیه شده!
این بازی مبتذل، خطرناک است. اگر واقعا قصدش، «تجاوز» بوده است، بیایند قسمت اول فیلمشان را به مراجع قضایی بدهند (البته می گویم بدهند دستگاه قضایی یا حراست دانشگاه و کمیته انضباطی اساتید، نه اینکه منتشر کنند!). اگر با او برخورد نشد با هم دانشگاه را به آتش بکشیم! و اگر هم، یک بازی بچگانه برای به هم ریختن دانشگاه بوده، بازی را تمام کنند. آبروی یک آدم در کار است.
مطالب مرتبط:
2) آرام باشید؛ بگذارید ببینیم چه خبر است!
3) آبروی ریخته و جو رسانه و خامی چند جوان
4) چند نکته در مورد حوادث اخیر دانشگاه زنجان
شاید بسیاری دکتر لنکرانی وزیر بهداشت و درمان را به خاطر قوت کار و خدماتش قبول داشته باشند. بسیاری از دوستانم که دولت نهم و رئیس جمهور را قبول ندارند، از وزیر بهداشت تعریف می کنند و وی را وزیری پرکار و کارآمد می دانند.
جوان ترین وزیر کابینه دولت نهم که اتفاقا از نظر بسیاری کارآمدترین نیز هست، چند وقتی است که "مردانه" به صحنه آمده و از عملکرد دولت و رئیس جمهور دفاع می کند.
در این دوره زمانه که غیر از مزایای اصل 44 کسی حق صحبت ندارد! جناب وزیر شجاعت به خرج داده و سخنان امام را مطرح کرده است.
سخنان وزیر بهداشت به دلم نشست اما دل نگران شدم وقتی به یاد آوردم که فضای رسانه ای کشور دست دشمنان (و نه مخالفان!) دولت است.
دل می گفت که حملات به وزیر شروع خواهد شد و به همین خاطر بود که به "مردانگی" این مرد ایمان آوردم. حتما آقای وزیر می دانست که چه در انتظارش خواهد بود آن زمان که از قول امام می گفت: "اگر حرف شما و مستکبرین یکی شد به خودتان شک کنید".
پیش از این نمونه ای از دروغ های سایت محسن رضایی را در مطلبی نوشته بودم (لینک مطلب). رفتار غیراخلاقی و ماکیاولیستی سایت دکتر محسن رضایی (که نمی دانم چه وقت لیسانسش را گرفته) در اخاذی از افراد حقیقی و حقوقی به وسیله سایتش را هم بارها وبلاگها به آن پرداخته اند (این پنج لینک را ببینید:1 2 3 4 5)
بار دیگر سایت محسن رضایی حمله به کسی که از دولت دفاع کرده است را آغاز کرده است. اما نکته جالب اینجاست که اینبار برای حمله به وزیر دولت نهم حرفی ندارند جزآنکه «آقای وزیر شما دیگر چرا؟!»
***
از حملات سایت باج گیر محسن رضایی چه باک؟! آقای لنکرانی! اگر حرف شما و محسن رضایی یکی شد به خودتان شک کنید !
«لایحه حمایت از خانواده» هیچ حسنی اگر نداشته باشد لااقل باعث می شود چند روزی از کلیات اصل مقدس 44 کمتر بشنویم. از طرفی، موضوعی جدید برای حامیان حقوق بشر (human rights) مطرح شده، تا بعد از مدتها بیکاری، اندراحوالات حقوق زن سخن بگویند. تمام دعوا بر سر این است که مرد بدون اجازه همسرش «حق» ازدواج دائم ندارد.
من نمی دانم که چرا یک مرد «حق» ندارد برای زندگی خود تصمیم بگیرد اما زن، «حق» دارد درباره شوهرش و زن دیگری تصمیم بگیرد؟ این «حق» از کجا آمده است؟ چه کسی «حق» را مشخص می کند؟ نمی دانم! یا بهتر بگویم نمی خواهم بدانم!
نمی خواهم بدانم چراکه مانند سایر موضوعاتی که سیاسیون ما (از جمله فعالین حقوق زن) در جامعه به راه می اندازند «مبتذل» است.
از نظر آقایان و بانوان حامی حقوق زن، ازدواج «حق» زنان هست یا خیر؟ قائدتا باید باشد! چرا که اگر ازدواجی در کار نباشد بحث بر سر ازدواج دوم بی معنی است! یادم نمی آید از «حق» 500 هزار دختر بالای سی سال که مجردند (+) صحبتی کرده باشند!
زن «حق» ازدواج در جوانی را دارد؟ «حق» مادر شدن در اوج سنین جوانی را دارد؟ «حق» دارد که به هر تعداد که می خواهند صاحب فرزند شوند؟ زنی که به خاطر مشکلات معیشتی کار می کند، «حق» کار نکردن یا کمتر کار کردن در بیرون از خانه و پرروش کودکان خود را دارد؟ زنی که «حق» دارد از ازدواج مجدد شوهرش جلوگیری کند، این «حق» را دارد که همسرش در محیطی سالم زندگی کند و صبح تا شب و بعضا شب تا صبح با دخترکان بزک کرده سر و کله نزند؟
«حق» طلاق، «حق» جلوگیری از ازدواج مجدد مرد، «حق» کار در بیرون خانه، «حق» ازدواج مجدد زن! همه حقوقی است که از آن صحبت می شود.
نه طرفدار «حق» ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسرش هستم، نه مخالف آن! این «گفتمان» مبتذل است. هر نوع اظهار نظر در این خصوص وارد شدن به یک بازی مبتذل سیاسی است. من طرفدار «گفتمان»ی هستم که در وهله اول از حق ازدواج دختران بی شوهر دفاع کند، دخترانی که به خاطر مشکلات اقتصادی و فرهنگی به دنبال همسر هستند.
منظورم سایت عدالتخانه نیست که به خاطر ارتباط موسویان با استعمار پیر فیلتر شده!
منظورم سایت الف نیست که به خاطر مدرک نداشتن کردان فیلتر شده!
منظورم سایت جهان نیست که به خاطر خلاف های جاسبی و حمایت مرتضوی فیلتر شده!
منظورم سایتهای بچه های حزب اللهی که از مقاومت و جهاد می گویند نیست که به خاطر دفاع از اسلام فیلتر شده!
منظورم سایتهایی نیست که بدون دلیل و به اشتباه فیلتر شده!
منظورم سایتهای افرادی که فقط به جرم مخالفت با نظام فیلتر شده اند و نه دروغی دارند و نه توهینی.
برای نابودی «حقوق بشر»
این را به خاطر دفاع از «آزادی بیان» نمی گویم چرا که (احتمالا) می دانید به «آزادی» که امروزه مد شده، اصلا اعتقاد ندارم و اتفاقا یکی از افتخاراتم این است حقوق بشر (به معنای مصطلح امروزی یعنی human rights) که از آیات قرآن هم مهمتر شده را نیز قبول ندارم و برای عدم تحقق آن تلاش هم می کنم.
چون حقوق بشر را قبول ندارم، می گویم سایت هایشان را باز کنند. هیچ خدمتی بهتر از این نیست که مردم بدانند حقوق بشر چیست و چگونه روشنفکرمآبان می خواهندحق مردم را از حکومت بگیرند.
ایکاش همه جا مثل اینترنت دانشگاه بود! این حق ماست که بدانیم حامیان «حقوق بشر» و امثال «کمانگیر» چه می نویسند. شاید دیگران هم کمی در خصوص «حقوق بشر» با من هم عقیده شوند وقتی بدانند روشنفکرمآبان وبلاگ نویس چه اعتقاد دارند:
نمونه ای از افکار روشنفکرمآبانه در خصوص حمله آمریکا
«از اونجایی که در ایران زندگی نمی کنم اخلاقا اجازه ندارم به این سوال جواب بدم، اما آیا حمله نظامی به ایران خیلی چیز بدیه؟ مسلما در یک حمله آدمهای زیادی کشته می شن که ربطی به ماجرا ندارن. نسلی نابود می شه در اثر حمله. اما مگه جمهوری اسلامی چند نسل رو نابود نکرده؟ چه فرقی می کنه با کراک و تصادف و گرسنگی کشته بشیم یا با موشک؟ آمریکا به ایران حمله نمی کنه برای اینکه دموکراسی به ایران صادر کنه. حمله می کنه برای نفت و کنترل خلیج فارس. موضوع مثل اینه: توی محل دوتا لات هستن. جز راه جنگ با هردو که حاصلی نداره جز مرگ خودت، دو راه داری، یا این یا اون. برای ما یکی احمدی نژاد و سیستم سیاسی مبتنی بر اسلام جنگ طلبه و دیگری نوکر آمریکا شدن. رشادت و غیرت و اینا کلمه های قشنگین اما خیلی اوقات راه حلهای عملی کثیفن و بدبو. گاهی چاره ای نیست». (+)
نوری زاد اعتقاد دارد «درنظامی که از جوانب مختلف درمنظر دولت و مجلس و رهبری است، دخالت دیگران، هرکه می خواهند باشند، جز به هرج ومرج امور کشور نخواهد انجامید». اظهار نظر این نویسنده منجر به واکنشهای گسترده مردمی، بخشهایی از روحانیت و برخی احزاب مانند کارگزاران، طرفداران آیت الله رفسنجانی و ... شد.
به شخصه با نظر ایشان موافق نیستم اما با توجه به آنکه از دوستان حزب اللهی و حامیان دولت گرفته تا حزب کارگزاران و برادران لیبرال مسلمان دموکرات با این گفته مخالفند، و در این مورد اجماع به وجود آمده است، پیشنهاد می کنم نظر مراجع معظم تقلید را در خصوص بانکهای خصوصی، جنایاتی که در کشمیر درحال وقع است و توسط صدا و سیمای جمهوری اسلامی سانسور شده است، وضعیت اسفناک مسلمانان فلسطین و عراق، سرمایه داری، لیبرالیسم، کلیات اصل 44، ... جویا شده و نظرات ایشان را عملیاتی کنند.
به عنوان مثال، سوال زیر را خدمت یکی از مراجع داده فتوای ایشان را اجرا کنند:
خدمت مرجع عالی قدر، حضرت آیت الله العظمی ...
با سلام
بانکهای خصوصی قبل از عید، 150 میلیون تومان وام خرید خانه پرداخت می کردند. با توجه به تورم سرسام آور در این بخش افرادی وامها را دریافت و به سوداگری در این بخش مشغول می شدند. در حال حاضر بنابر بسته جدید بانک مرکزی، بانکها از دادن این وام منع شده اند و از آنها خواسته شده است وامهای 25 میلیون تومانی به منظور ساخت مسکن در اختیار مردم قرار دهند تا با بالا رفتن عرضه و عدم تحریک تقاضا، بازار مسکن بهبود یابد. اما بانکهای خصوصی که تا پیش از این وامهای 150 میلیون تومانی می دادند اعلام می کنند که به خاطر نداشتن منابع، از دادن «وام ساخت» معذورند!
این بانکها درحال حاضر سود 18 درصد به مشتریان خود می دهند. هیچ اطلاعی در خصوص یک فعالیت سالم اقتصادی که بتواند چنین سودی را کسب کند در دست نیست.
با توجه به مطالب بالا و نظر به اینکه در حال حاضر هیچ آمار رسمی به ملت ایران در خصوص عملکرد این بانکها داده نمی شود و مشخص نیست که که بانکهای مذکور، منابع خود (که از طریق حساب مشتریان کسب می کنند) را به چه کسانی وام می دهند و چگونه می توانند سود 18 درصد به مشتریان خود برگردانند، در صورت صحت مطالب بالا، نظر حضرت عالی درخصوص ادامه فعالیت این بانک ها چه می باشد؟
دیروز روز مادر بود. امسال جای «مامانی» خالی بود و فقط حسرت 5شنبه هایی که دیدن مامانی می رفتم مانده بود و روز مادر.
یک سر به مادرم زدم. خجالت زده از اینکه فقط دو ساعت در روز مقدس مادر بیشتر وقت صرف دیدن این موجود دوست داشتنی و مقدس ـ مادر ـ نکردم.
.
.
.
شب کانال 5 برنامه ای داشت از یک آسایشگاه سالمندان. مادرانی که چند سال فرزندانشان را ندیده بودند. مادری که می گفت صدای فرزندش از پشت تلفن او را بی نهایت شاد می کند. مادری که سالی یک بار پسرش را می دید.
.
.
.
گرخیده بودم از عاقبتم که فرداروز چه می شود.
.
.
.
خدایا عاقبت ما را به خیر کن! خدایا هر چه را از ما می گیری عشق به مادر را نگیر
خدایا توفیق رضای همیشگی مادر را به همه ما عطا کن.
دیدن مادر و مادربزگ، نعمتی است که اگر دیر بجبیم بدبختیم!
یاد 5شنبه ها به خیر. کاش روزهای دیگر هم پیش مامانی می رفتم
سلامتی همه مادرها صلوات
شادی روح همه مادرهایی که در این دنیا نیستند هم صلوات
شادی روح مامانی صلوات